ریحانه و حنانه

عروسی

سلام دخترای گلم ماهها بود منتظر بودیم که عروسی برسه و جمعه گذشته یعنی 17/11/93 عروسی دخترعموی مامان بود، ازاونجایی که از بچگی بهشون عادت کرده بودید یه ذره براتون سخت بود بخصوص ریحانه که دیگه دلتنگی رو میفهمه ، روزعروسی که با عروس خداحافظی کردن شما سرسفره گریه کردی که دلم برای آجی تنگ میشه و همه اهل خانواده رو متاثر کردی! روز پاتختی هم بعداز تمام شدن مراسم میگی کی آجی میخواد بیاد خونمون؟ ماهم پاسخ دادیم که فردا مادرزن سلام هست و عروس و داماد میان خونمون( برای خواننده های محترم بگم که ما تو ساختمونی زندگی میکنیم که خانواده عمو و پدرم  هم اونجاهستن) و شما خوشحال ازاینکه آخ جون آجی برمیگرده خونمون! دریغ از اینکه این رفتن با رفت...
20 بهمن 1393
1